ریشی ها

با ریشی ها بیشتر آشنا شویم.

ریشی ها

با ریشی ها بیشتر آشنا شویم.

بزرگوار شویم

شنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ق.ظ

.


بعضی ها بزرگ نیستند

                        ولی

                                  " بزرگوارند " .


.



  • عباس

دوست خوب هم نعمت بزرگی است.

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۱۶ ب.ظ

احساس عجز نباید آنقدری انسان را پر بکند که انسان از کارهایش بماند.

نوشتم که بعضی وقت ها عاجز میشم.

دوستم برایم نوشت:

علیکم السلام
مشکل این است که ما تواضع را با عجز اشتباه گرفته ایم
می خواهیم تواضع داشته باشیم
اشتباهاً احساس عجز می کنیم!
چرا که از ان توانایی های خودی استفاده نمی کنیم!
تواضع این است که در عین تلاش و در عین کار کشیدن از توانایی هایمان
بی توقع و سر به زیر باشیم و نهایت تلاشمان را هم بکنیم!
راه حل این است
در دل خودمان توانایی های خودمان را بشناسیم
بگوییم برای اخرت چه می خواهیم!
بدانیم هرچه بیشتر خدارا داشته باشیم موفق تر هستیم!
هرکه با خدا بود اخوی
در این دنیا واخرتش برنده میشود و به تعالی می رسد و هرکه بی خدا بود در این دنیا شاید مقدار کمی پیروزی نسیبش باشد اما در اخرت به تعالی نمی رسد
پس توانایی های خودمان را بشناسیم
و در عین تواضع در دل خودمان بدانیم چند چندیم اخوی!

اینکه انسان احساس عجز و ناتوانی کند
یعنی چشمانش را میخواهد ببندد روی ان چیزهایی که خداوند به او عنایت کرده است!!
الآن در همین حالا شما به خودت یک نگاه کن
قلب تو میزند
کلیه هایت کار میکنند
بدون انکه خودت بخواهی اینها دارند کار میکنند و این توجه و عنایت خداست!
ایا میتوانی شما گردش خونت را برعکس کنی اخوی؟ خیر
بنابراین ما این را نمیبینیم و عنایات خداوند را حس نمی کنیم پس اگر بدانیم
خداوند هر لحظه دارد به ما توجه میکند و این را وجدان کنیم ان شاالله
و بر شناسایی توانایی ها و تلاش در راستای ان بنا بگذاریم
ان شاالله تعالی شکر نعمت را به خوبی بجای اورده
و خداوند در این بابت از ما راضی می شود!

یک وقت نشود مثل ان کسی باشیم که مادرش برایش جوراب خریده
راه میرود میگوید من احساس میکنم که یک جوراب ندارم!
من جوراب ندارم!
یعنی ان جوراب را نمی بیند !!!
اینجا مادر ازرده نمیشود؟قطعا که میشود!
اما اگر ان فرزند از ان جوراب استفاده بکند و تمیز نگه داری اش کند اخوی
مادر هم خوشحال و خوشحال تر می شود و هرچه بهتر استفاده کند ، مادر راضی تر است!

ان شاالله ما به همین اندازه ی کم
از نعمات خداوند استفاده کرده و قدر نعمت را بدانیم!
چرا که قدر هر چیز وقتی دانسته می شود که انرا از دست بدهیم!
خدانکند

  • عباس

دنیا

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۶:۰۷ ب.ظ

دنیا اگر با تو

یک روز خوبی کرد

آن روز را تا فرصتی باقی است

خوبی به مردم کن

زیرا که خوبی های این دنیا

نه با کَرَم کمبود می یابد

نه با خساست همچنان دست تو می ماند



  • عباس

خون

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۵۰ ق.ظ
خیلی ساده لوح و نادان است کسی که فکر می کند افرادی که در دفاع از یک آرمان و هدف شرکت می کنند از جنگیدن و نبرد و کشتن و کشته شدن لذت می برند.
این مطلب را خیلی از افرادی که در جنگ ایران (بخوانید دفاع از ایران) شرکت داشته اند می گویند و خیلی ها در نامه ای که قبل از مرگ (بخوانید شهادت) از خودشان به یادگار گذاشته اند به این مطلب اشاره کرده اند.
یکی نوشته بود: " من هم می خواهم ازدواج کنم، صاحب فرزند شوم، با او بازی کنم و او را به مدرسه ببرم ؛ اما دفاع از خاک و ناموس را لازم می دانم و از خواسته هایم صرفنظر می کنم. "
انسان ها دارای حالت های گوناگونی هستند، شاید برخورد داشته اید:
بعضی از حق خود دفاع می کنند، بعضی از حق خود و خانواده، بعضی ها علاوه بر خود و خانواده ، از حق آشنایان و وابستگان و دوستان خود نیز دفاع می کنند. در دنیایی که همه چیز به سمت وارونه شدن پیش می رود، به یاد از جان گذشتگان کار بیهوده ای به نظر می رسد!!! ولی این حداقل کاری است که می توان انجام داد.
خون ، ماده ی پیچیده ایست. مثل آب حیاتی ولی کثیف (بخوانید نجس) . افراد زیادی کارهای خلاف انسانیت انجام می دهند و بعضاً مجازات نمی شوند و یا از مجازات فرار می کنند ولی افرادی که خون کسی را بر زمین می ریزند و مرتکب قتل می شوند، غالباً خیلی زود تقاص پس می دهند.
من فکر می کنم افرادی که قدر خون ریخته شده در راه آرمان، کشور، امنیت و ناموس (شما هر چه برایت مهم هست را جایگزین کن) نمی دانند، انسان های بی انصافی هستند و انسانیتشان در حال مردن است.


  • عباس

تولدی دیگر

چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۰۸ ق.ظ

دیروز

28 سالگی ام تمام شد و امروز 28 سال و یک روز دارم. چقدر سریع گذشت .

و چقدر باقی مانده؟ چه کسی می داند.

جایی خواندم که : " چه کسی می داند بر روی کدام زمین می میرد؟ "

همیشه در سالروز ولادت، یاد مرگ برایم جالب بوده است.

واقعیت پیچیده ایست. خیلی پیچیده و البته فراگیر.

همه می میمیریم.

با ریش، بدون ریش

زن، مرد

پیر ، جوان

انسان، حیوان

شاعر، قاتل

یکی از نقاط مشترک همه ما " مرگ " است.




  • عباس